سرزمين مادري
 
نويسندگان
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
آمار
امروز : 3
دیروز : 3
افراد آنلاین : 1
همه : 6158
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
چت باکس

دل به دستانت مي سپارم

چشم برهم ميزنم     پا در راهت  نهم

با وضو  ، با تپش  ، با اميد  ،   دل به دريا مي زنم

و هر چه جان در پايت در آويختم

اي غرور سبز جنگل    ، اي بلنداي عصر

از كودكي تا مرگ تنها با تو هستم

در همه  شعر ها  ، همه ناله هايم   ، تنها تو را خوانده ام

خيام مي گويد و عطار   از خاوردور شنيده ام  باز

در شب و روز  در تاريخ  

تو همه فردائي

 

 


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۳ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۰۱:۲۲:۴۰ ] [ خوش ]

اي گل خوشبوي بهار ، اي يرنگي  ، اي پرده اسرار  ، اي جهت   ، اي راه

تو گواه بي نظير بيداري ، تو سترگ   دست در دست من دادي ،تو بهانه  ، تو نياز

تو همان شوق  پر شور گناه ، تو دليل راه و مقصد كلامي ، تو خداي پر توان و پاكي

تو شهادتيني  ، تو  همان  دين  خدايي ،   تو شريعت  ، تو پناه  مانده راهي

تو حَكَم   ، تو صداقت   ،  تو كه سرشار   گواهي

تو بيا  و از چاهم برون آر   اي گواه

اي سر  ، اي نور  ، اي عشق  ،  اي يار  

تو مرو بهر خرابات  ، تو مشين اندر كنارات

تو همان  بي نهايت   ، تو همين لحظه اينك   ، تو ز ديروز به اينجا قدمي برداشته

تو بمان كه جون شما پاك نباشد

قفسي ساخته اي از بي خيالي  ، چشم بر هم نهادي  ، سوز بي مروت ....

راه و تصميم  ، راه بيداري  ، راه تو راه خداست


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۲۸:۵۷ ] [ خوش ]

حديث جوئيدن وصل و مراد است  ، جدا گشته ز نيزار جنوب

مي گدازم ، مي نويسم  ، مي خروشم ، پنجه در ديوار و دشت

همه ايهام  و عجز ،    صنع ادب  ، بي نزاكت ، با ادب  ، هم مست  هم هوشيار

همه چيز ، همه جا ، از زمين  ، از جنس آب  ، از هوا و كهكشان

از فرود آمدن قاصدكي گوشه باغ  ، از تمدن   ، از فلك گويم 

نويسم سطر به سطر  بي كراني  ، بي معاني  ، از هجوم قوم زهر آلود درد

دلتنگي ست قصه بارش ابر ، قصه جوشش باد ، ناله پردود آتش  ،

از ميان يك جهان ذكر و كلام  ، از همه بانگ كلامم  ، درد بي پاسخ همان يك دو حرف بودكه بگذشت

اي بهانه خفته در شهر كهن ، گفتن اوهام با نام شعر نو

اي خداوندا  ، اي منتهاي راه ما  ، اي ابد

از تو مي آيم و مي شتابم پر شتاب تر از نسيم

مامن مان از جنس تست  ، لوح ما پوشيده نيست ، اس داننده هر سر نهاني

قصه پوپك بداني  ، اندوه ساحلم تو خواني  ، درد تا صبح سوختنم را

هر سطر هاي عالم گفتنم را  ،

اي من بي تاب آن سفر  ، پله اي بيش نيست  ، قاصدك در راه نيست

قرن ماست و درد ماست  ، درد فرو رفتن به تالاب زمان

عشق است  ، حلقه هوشمندمان  ،كه داند دردمان


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۲۸:۱۶ ] [ خوش ]

پريشانحالي دورانمي ، عين نياز و جودمي  ، سمبل آفرينش  ، نفس سوسن باغ جواني

گوهر ناب سخن ،

قد دلمي  ، دل سوزان  ، دل بيمار  ، دل افسرده و غمخوار

بي تو سال ها  ، درد من قرن هاست  ، بوي تو ، قديس زيباي عبادت 

تو همان گوهر ناياب سرگشتگي من ، عمر دوران شبابي

معبد به معبد  ، كوي به كوي  ، خواستگه روح و روانم

بي تو حيراني دشتم ، بي تو طعمه ددانم  ، مرحم درد  گذشته  ، آرام ساز زخم هايم 

 نهر گشتي بهر اشكم   ، غربت نايافته عشق  ، تو همان از جنس خاكي   ،

تو مقدس بهر ايمان ، همچو بودا

آه من   حيران من  ، در شب درد  ، شب خونبار من

دست من گير اي كريم و اي رحيم و اي لطيف و اي قريب  و اي عزيز

اي صميمي همچو گل   . من هستم


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۲۷:۲۴ ] [ خوش ]

در رهگذار باد

در اين سفر

از نيستي

به مياني تهي و سرد

گريزانم باز

فرياد ها زده ام

از نفس قفس  ، از بند  آدم ها و خود ها

سياهي آسمانش  انبوه  ايستادنهاي  واهي

نفس ستاره هايش ز ياد برده ام  و در پي چراغي دوباره

در من پايكوبان و شادان  از سرودها  ،  همسفران با كوله هايي از بها

نادان از تسهيلات نابش

ديده ام نهايت ريشه و پايدارم را

در خاك و حرمت خاك


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۲۶:۳۸ ] [ خوش ]

با دستاني از جنس حلقه هاي رحمان

چشماني پر اميد و باور

آمده ايم از جنس آگاهي و مقصدمان همين

/ دستانتان در دست مان نهاده و شتاب كنيم همه به رستگاري/

هرگز باز نخواهيم گشت از اين همه شعف و شور

از من ها گذشته ايم و سر جوي زيبايي لختي آرميده ايم

آغاز جنگي بيدار

با همه جنود باطل

سراسر شكر وجودم

هر لحظه حس زيباي حضور

نوروز اين بار قدم هاي باور ماست سوي روز نوي فردا

عيد مبارك بادم كه جنود ما از جنس  دانش است و مهر الهي

در عصر پر خطر دد  كه هر سو دندان و چنگ تيز است

بهر خويشتن پليد خويش ،

امروز آغاز كنيم به تك از دژخويش در پي عدو و ابليس

آن معلم اول ما

نقاب از چهره گشود و فرياد بر آورده

كه آغوش من پناهتان از دور مانده از منزل و خانه خويش

همزمان بار غرور وخوشدلي بر جاي گذاريد و

پاشنه شتاب و تك بر كشيد

( فروردين 89 آغار دفتر )


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ] [ ۰۴:۱۰:۰۵ ] [ خوش ]
[ ۱ ]
.: Weblog Themes By limoblog :.

درباره وبلاگ

پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب