سرزمين مادري | ||
|
من اينجا هستم تب سردي بر گذر زمان با عادتي از اندوه سردرگم و مست اينجا همه سرماست، همه رنج ، به بوي بهار خام شديم. گوئيا نيست به عمرم نوبت بهاري من اين دل طوفانزده ما - باز در كوچه اي بن بست باز به خطا رفت ، باز بر سنگ خورد تير احساس ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ۰۴:۲۲:۳۳ ] [ خوش ]
[ ۷ آذر ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۵۶:۱۴ ] [ خوش ]
بي هيچ شكايتي، آرام و اميدوار - باز خواهي آمد بايد ز جا برخواست هر يك سوي كاري ميهمان خوبي در پيش است فقط يك بار واي بر ره زدگان - گمراهان - حرف ها واژه ها عشقند ، زبان ناخود آگاه تو منم آري خداوندا - يارا پذيرش آنچه اينجاست و داشتن بودن امروز راه هويداست ، مسير آشنا ،،،، كو اهل دلي ، مردانه انساني واي بر من ، خوب ميدانم هيچي ام را ، گرده اي بر گرد گياهي گياهي بود عاشق - ديدم آنجا دورتر ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۳ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۰۱:۲۶:۱۶ ] [ خوش ]
دل به دستانت مي سپارم چشم برهم ميزنم پا در راهت نهم با وضو ، با تپش ، با اميد ، دل به دريا مي زنم و هر چه جان در پايت در آويختم اي غرور سبز جنگل ، اي بلنداي عصر از كودكي تا مرگ تنها با تو هستم در همه شعر ها ، همه ناله هايم ، تنها تو را خوانده ام خيام مي گويد و عطار از خاوردور شنيده ام باز در شب و روز در تاريخ تو همه فردائي
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۳ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۰۱:۲۲:۴۰ ] [ خوش ]
در خواب گشتم در پائيزي سرد شيشه احساس را نا بخردانه بشكستم در خواب بودم باز باز طوفان بر ساحلم زد - باز غم دوست آتش بر خرمنم در پائيزي تلخ آنچنان ترسي بر جان است هراس از گوچ پرستوي اين خانه هرگزم نيست تاب سفرت اي همسفر دلباختگي هاي قرن در خواب بودم - نابخردانه سنگ بر كبوترها زدم ترسم كه .... ترسم نيايي سوي تنهايي اينجا ديگر نيستم اگر دير باز آئي نادم و سرگشته با خروار درد خود - ايمان دارم به قلب پاك صحرائيت ساحل آرام دل - اينجا دشتي تشنه مي گريد اين جزيره تنها در حسرت صداي امواجت من هستم باز در حسرت باران چون خاكستر تشنه ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۳ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۰۱:۱۶:۳۰ ] [ خوش ]
قدمت ميمون و پر نور باد حضرت عشق لحظه ديدارت دايم ، در سر من عهدي ست تا جان در بدن دارم ، زير الطاف الهي ، مهربان ياري كه دست گرم او شرم خجالت مي فزود از كرم خوبي هاي او ، گذر از زهرناكي طولاني شب سحر گرم صداقت ، كنون حامل پيغامي از نور ، از اميد ، از به سر آوردن ايمان لحظه بلوغ ايمان لحظه زيباي خفتن به يادت در خاك زمستان به اميد عيد نو وعده پاك جوانه ............... ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۳۴:۴۷ ] [ خوش ]
از دور دست صدايي مي آيد صداي مسافري ، به اين سو مي آيد حافظه جاده نويد آشنا دارد مرا حاصل سبز حقيقت ، خواهش سرخ نياز ، دست در دست خدا آزمون صداقت ، برتري ايثار دور دست مانده همه اميدم دور دست جريان دوستي ست و به حقيقت سوگند كه عمري بي عشق نمانده ، در طلوعي از جنس باور ، سلاله سرخ نبي ،بهايي بس گزاف گذر از روزهاي درد اشك هاي شاميان ، اقتدار باور مسافري مي گذرد از دشت زمان، و من اينجا تنها ، تك سوارش مي روم انتهاي غروب ، مي بردم ، بي هيچ سئوال دست سرد زمستاني ات رادر شبه عمر دلاويزم نهان كن آدم برفي من ، عروسك شكستني گل بارون زده ياس قناري ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۳۲:۱۱ ] [ خوش ]
اي گل خوشبوي بهار ، اي يرنگي ، اي پرده اسرار ، اي جهت ، اي راه تو گواه بي نظير بيداري ، تو سترگ دست در دست من دادي ،تو بهانه ، تو نياز تو همان شوق پر شور گناه ، تو دليل راه و مقصد كلامي ، تو خداي پر توان و پاكي تو شهادتيني ، تو همان دين خدايي ، تو شريعت ، تو پناه مانده راهي تو حَكَم ، تو صداقت ، تو كه سرشار گواهي تو بيا و از چاهم برون آر اي گواه اي سر ، اي نور ، اي عشق ، اي يار تو مرو بهر خرابات ، تو مشين اندر كنارات تو همان بي نهايت ، تو همين لحظه اينك ، تو ز ديروز به اينجا قدمي برداشته تو بمان كه جون شما پاك نباشد قفسي ساخته اي از بي خيالي ، چشم بر هم نهادي ، سوز بي مروت .... راه و تصميم ، راه بيداري ، راه تو راه خداست ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۲۸:۵۷ ] [ خوش ]
حديث جوئيدن وصل و مراد است ، جدا گشته ز نيزار جنوب مي گدازم ، مي نويسم ، مي خروشم ، پنجه در ديوار و دشت همه ايهام و عجز ، صنع ادب ، بي نزاكت ، با ادب ، هم مست هم هوشيار همه چيز ، همه جا ، از زمين ، از جنس آب ، از هوا و كهكشان از فرود آمدن قاصدكي گوشه باغ ، از تمدن ، از فلك گويم نويسم سطر به سطر بي كراني ، بي معاني ، از هجوم قوم زهر آلود درد دلتنگي ست قصه بارش ابر ، قصه جوشش باد ، ناله پردود آتش ، از ميان يك جهان ذكر و كلام ، از همه بانگ كلامم ، درد بي پاسخ همان يك دو حرف بودكه بگذشت اي بهانه خفته در شهر كهن ، گفتن اوهام با نام شعر نو اي خداوندا ، اي منتهاي راه ما ، اي ابد از تو مي آيم و مي شتابم پر شتاب تر از نسيم مامن مان از جنس تست ، لوح ما پوشيده نيست ، اس داننده هر سر نهاني قصه پوپك بداني ، اندوه ساحلم تو خواني ، درد تا صبح سوختنم را هر سطر هاي عالم گفتنم را ، اي من بي تاب آن سفر ، پله اي بيش نيست ، قاصدك در راه نيست قرن ماست و درد ماست ، درد فرو رفتن به تالاب زمان عشق است ، حلقه هوشمندمان ،كه داند دردمان ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۲۸:۱۶ ] [ خوش ]
پريشانحالي دورانمي ، عين نياز و جودمي ، سمبل آفرينش ، نفس سوسن باغ جواني گوهر ناب سخن ، قد دلمي ، دل سوزان ، دل بيمار ، دل افسرده و غمخوار بي تو سال ها ، درد من قرن هاست ، بوي تو ، قديس زيباي عبادت تو همان گوهر ناياب سرگشتگي من ، عمر دوران شبابي معبد به معبد ، كوي به كوي ، خواستگه روح و روانم بي تو حيراني دشتم ، بي تو طعمه ددانم ، مرحم درد گذشته ، آرام ساز زخم هايم نهر گشتي بهر اشكم ، غربت نايافته عشق ، تو همان از جنس خاكي ، تو مقدس بهر ايمان ، همچو بودا آه من حيران من ، در شب درد ، شب خونبار من دست من گير اي كريم و اي رحيم و اي لطيف و اي قريب و اي عزيز اي صميمي همچو گل . من هستم ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ۱۲:۲۷:۲۴ ] [ خوش ]
|
|
[قالب وبلاگ : لیمو بلاگ] [Weblog Themes By : themzha.com] |